روزمره‌ی سوم


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

به بهانه پست تازه‌ی یکی از دوستانم در جی‌پلاس

--

چند شب پیش به همراه خانواده، شاهد برنامه مستندی بودم که درباره مایاها و تمدن و مراسمشون بود.

درباره مراسم قربانی کردن انسان و اینکه چطور برای خدایانشون قلب انسان دیگه‌ای رو زنده از بدنش بیرون می‌کشیدند و اینکه ریختن خون در این مراسم چقدر مهم بوده.

به برادرم گفتم: قربانی‌ها چطور انتخاب می‌شدند؟

گفت: داوطلب بودند.

گفتم: چطور ممکنه شخصی برای همچین فاجعه‌ای داوطلب باشه؟

گفت: اینطور که بعد از چنین فاجعه‌ای خدایان منتظرشند و اگر انسان خوبی باشه به بهشت میره در کنار اجدادش و دیگه برنمی‌گرده و اگه انسان بدی باشه زنده میشه و به قبیله برمی‌گرده و چون تا حالا کسی برنگشته کسانی که شجاعت قربانی شدن رو داشته‌اند همگی توسط خدایان پذیرفته می‌شن.*

--

به فکر فرو رفتم... [چقدر میشه از آرمان‌خواهی انسان‌ها سوء استفاده کرد...]

و چقدر این موارد در تمام اعصار نمونه داشتند... . و چقدر تأثربرانگیزه که اینقدر الان هم در سراسر دنیا نمونه دارند...

پی‌نوشت: [و چقدر بیشتر تأثربرانگیزه که بعضی‌ها از امام عصرمون هم مقدس‌تر میشن و بعضی حرف‌ها از کلام خدا حجت‌تر!!]

{اللهم عجل لولیک الفرج}

--

* بحثم مستقل از دقیق یا نادقیق بودن جواب برادرم بود.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 16:49 توسط فاطمه صلاحی| |